کنایه از کسی است که کارها را بسیار دیر و به تأنی و درنگ کند. (برهان). کسی که کارها را بدیر کند و این مقابل سبک دست است. (آنندراج) : مهترند آنچه زآن گران دستند کهترند آنچه زآن سبکپایند. مسعودسعد. تو نکوتر کسی ایرا که سبک دست تری خیز و برهان ز گران دستی اغیار مرا. خاقانی
کنایه از کسی است که کارها را بسیار دیر و به تأنی و درنگ کند. (برهان). کسی که کارها را بدیر کند و این مقابل سبک دست است. (آنندراج) : مهترند آنچه زآن گران دستند کهترند آنچه زآن سبکپایند. مسعودسعد. تو نکوتر کسی ایرا که سبک دست تری خیز و برهان ز گران دستی اغیار مرا. خاقانی
کنایه از مردمی است که دیر به خواب رود و دیر هم بیدار گردد. (برهان) (انجمن آرا). آنکه خوابش سنگین باشد و دیر بیدار گردد. (آنندراج) : امروز منم روز فرورفته و شب خیز سرگشته از این بخت سبک پای گران خواب. خاقانی. چیست بدیوان عشق حاصل کارم جز اشک عمر سبکپای گشت بخت گران خواب شد. خاقانی. مرغ گران خواب تر از صبحگاه پای فلک بسته تر از دست ماه. نظامی. ز دست بخت گران خواب و کار بی سامان گرم بود گله ای رازدار خود باشم. حافظ. این بخت گرانخوابم بیدار شود روزی وین دولت سرمستم هشیار شود روزی. حافظ. رخسارۀ گلرنگ تو هر دم به هوایی است چون چشم گران خواب تو بیمار نباشد. صائب (از آنندراج)
کنایه از مردمی است که دیر به خواب رود و دیر هم بیدار گردد. (برهان) (انجمن آرا). آنکه خوابش سنگین باشد و دیر بیدار گردد. (آنندراج) : امروز منم روز فرورفته و شب خیز سرگشته از این بخت سبک پای گران خواب. خاقانی. چیست بدیوان عشق حاصل کارم جز اشک عمر سبکپای گشت بخت گران خواب شد. خاقانی. مرغ گران خواب تر از صبحگاه پای فلک بسته تر از دست ماه. نظامی. ز دست بخت گران خواب و کار بی سامان گرم بود گله ای رازدار خود باشم. حافظ. این بخت گرانخوابم بیدار شود روزی وین دولت سرمستم هشیار شود روزی. حافظ. رخسارۀ گلرنگ تو هر دم به هوایی است چون چشم گران خواب تو بیمار نباشد. صائب (از آنندراج)
به معنی گران پای. (آنندراج). دیربلندشونده و سخت از جای برخیزنده: اگرچه شیرپیکر بود پرویز ملک بود و ملک باشد گران خیز. نظامی. از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش میرسد خوابی که بیداری فراموشت شود. رضی دانش (از آنندراج)
به معنی گران پای. (آنندراج). دیربلندشونده و سخت از جای برخیزنده: اگرچه شیرپیکر بود پرویز ملک بود و ملک باشد گران خیز. نظامی. از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش میرسد خوابی که بیداری فراموشت شود. رضی دانش (از آنندراج)
متکبر و مدمّغ. (از برهان). کنایه از جاهل و متکبر. (آنندراج) : اگر خسیسی بر من گران سر است رواست که او زمین کثیف است و من سماء سنا. خاقانی. ، صاحب لشکر و سپاه انبوه که او را سپه سالار نیز خوانند. (برهان) ، مست. مخمور. (از آنندراج) : در قصب سه دامنی آستئی دو برفشان پای طرب سبک برآر ارچه ز می گران سری. خاقانی. شاه گران سر ز می خوش اثر باد و مباداش گرانی بسر. امیرخسرو (از آنندراج). ، غضبناک. خشمین. خشمن. رنجیده خاطر. آزرده خاطر: شاه است گران سر ارچه رنجی زین بندۀ جان گران ندیده ست. خاقانی
متکبر و مُدمّغ. (از برهان). کنایه از جاهل و متکبر. (آنندراج) : اگر خسیسی بر من گران سر است رواست که او زمین کثیف است و من سماء سنا. خاقانی. ، صاحب لشکر و سپاه انبوه که او را سپه سالار نیز خوانند. (برهان) ، مست. مخمور. (از آنندراج) : در قصب سه دامنی آستئی دو برفشان پای طرب سبک برآر ارچه ز می گران سری. خاقانی. شاه گران سر ز می خوش اثر باد و مباداش گرانی بسر. امیرخسرو (از آنندراج). ، غضبناک. خشمین. خشمن. رنجیده خاطر. آزرده خاطر: شاه است گران سر ارچه رنجی زین بندۀ جان گران ندیده ست. خاقانی
آنکه خود را برتر از دیگران داند متکبر مغرور: اگر خسیسی برمن گران سر است رواست که او زمین کثیف است و من سما سنا. (خاقانی)، صاحب سپاه انبوه سپهسالار، مست و مخمور: در قصب سه دامنی آستیی دو برفشان پای طرب سبک برآرا زچه زنی گرانسری. (خاقانی)، خشمگین غضبناک
آنکه خود را برتر از دیگران داند متکبر مغرور: اگر خسیسی برمن گران سر است رواست که او زمین کثیف است و من سما سنا. (خاقانی)، صاحب سپاه انبوه سپهسالار، مست و مخمور: در قصب سه دامنی آستیی دو برفشان پای طرب سبک برآرا زچه زنی گرانسری. (خاقانی)، خشمگین غضبناک